پسر کوچولو به مادربزرگش گفت: " چراهمه ‌چیز ایراد داره… مدرسه، خانواده، دوستان و…؟! " مادربزرگ که مشغول پختن کیک بود، از پسر کوچولو پرسید: کیک دوست داری؟ و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.

 

 

 

روغن چطور؟ نه! و حالا دو تا تخم‌مرغ. نه مادربزرگ ! آرد چی؟ از آرد خوشت می‌یاد؟ جوش شیرین چطور؟ نه مادربزرگ! حالم از همه‌شون به هم می‌خوره.

بله عزیزم، همه این چیزها به تنهایی بد به نظر می‌رسند اما وقتی به ‌درستی با هم مخلوط بشن، یک کیک خوشمزه درست می‌شه. خداوند هم به‌همین ترتیب عمل می‌کنه. خیلی از اوقات، تعجب می‌کنیم که چرا باید خداوند، بگذاره ما چنین دوران سختی رو بگذرونیم اما او می‌دونه که وقتی همه این سختی ها رو به درستی در کنار هم قرار بده، نتیجه همیشه خوبه. ما تنها باید به خداوند، اعتماد کنیم، در نهایت، همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوق‌العاده می‌رسند.


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: داستان کوتاه

تاريخ : شنبه 10 خرداد 1393 | 2:5 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 205 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن